همه دیدیم که آن شاعرِو دبیرِ همیشه یِ جشنواره های شعر دفاع مقدس، چگونه در بحبوحه فتنه با قلم خویش، به لباس فاخر بسیج اسائه ادب کرد، همه دیدیم که آن کارگردن شهیر چه سان، آبروی فیلمسازی خویش را برای عشوه های دروغینِ... به حراج گذارد و...
من قصد ندارم در این مطلب مثل بعضی دوستان از محمد نوری زاد گلایه کنم، یا به سوابقش در کیهان و روایت فتح اشاره کنم و ایراد بگیرم که چرا تغییر کردی و چرا دست از عقاید سابقت برداشتی؟ چون اصلا مهم نیست. تغییر و تحول جزو خصوصیات آدمیزاد است. کل تاریخ صحنهی همین تغییر و تحول آدمهاست. تغییر آدمهای بزرگی که نوریزاد در برابر آنها اصلا به حساب نمیآید. نویسنده کیهان بودن هم آنچنان مقام و منزلتی نیست که انگشت به دهان بمانیم. معاویه ظاهرا نویسنده برخی نامههای رسول خدا بوده! (یا چنین ادعایی داشته)
چه زیبا نوشته است محمد نوریزاد که «برای همین دو روز ریاست، قلم در میکشند و با قلمی که پوزهاش به چربی سفره آلوده است، از «نخبهکشی» مینویسند و به قول آن دوست، اصلا کاری به این ندارند که «حقکشی» در تاریخ خونبار شیعه، سابقهی دور و درازتری دارد. آن هم به دست کسانی که برای خود، سوابق درخشانی قائلند و به وقت ضرورت یک به یک آنها را برمیشمارند و اساسا «نان» همان سوابق را میخورند! حال آنکه «حال» آنان چیز دیگریست. میگویند شمربن ذیالجوشن، در رکاب حضرت امیر (ع) و در جنگ صفین، زخمها برداشت و سالها به «جانبازی» خود مباهات میکرد و یا عقبهی او، طلحه و زبیر، مگر در رکاب اسلام و رسول خدا (ص) کم مجاهدت کردند!…»
من به نفس چرخشهای نوریزاد کاری ندارم. آزاد است و اختیار خودش را دارد. تا دیروز از جمهوری اسلامی دفاع میکرد، امروز دلش میخواهد دفاع نکند. این حق نوریزاد است. چکار به کار او دارم؟ من فقط میخواهم به سهم خودم از نوریزاد تشکر کنم. چون او درسهای زیادی به من آموخته که قطعا در زندگی شخصی و اجتماعی و نیز در آیندهی سیاسی و رسانهای من تاثیرات خوبی خواهد داشت.اگر نوریزاد نبود، خیلی از عبرتهای تاریخ در لابه لای صفحات همان کتابهای تاریخ میماند و کسی به درستی درک نمیکرد که فراز و فرود آدمها یعنی چه؟ اگر نوری زاد نبود، معنی این حدیث شریف امیرالمومنین را متوجه نمیشدم که «جاهل را نمیبینی جز در حال افراط یا تفریط!»
انصافا ما از این جهت مدیون نوریزادیم و باید خداوند را شکر کنیم که او را مایهی عبرت ما قرار داده. تا افراط و تفریط او را تکرار نکنیم و به سرنوشت او دچار نشویم. من با دیدن نوریزاد، از کتابهای تاریخ به زمان حاضر نقل مکان میکنم و از سرنوشت خودم میترسم. چون ظرفیت نوریزاد شدن را دارم.
البته آدمهایی مثل نوریزاد زیادند. نوری زاد کوچکترینشان است. شخصیتهای بزرگتر و مهمتر از نوریزاد هم داریم که اسیر افراط و تفریط شدند. مثلا جناب صانعی. در روزهایی که حتی خود امام خمینی هم اشتباهات و اشکالات نظام را قبول داشت، آقای صانعی در جایگاه یک مسئول جمهوری اسلامی ادعا میکرد که «همه چیز ما زیر این گنبد کبود، عالی است!» (عین جمله ایشان)
خلاصه اینکه جوری زندگی کنیم و طوری حرف بزنیم که فردا و پس فردا لااقل از خواندن نوشتههای خودمان خجالت نکشیم. کسی به ریشمان نخندد که چرا تا این حد چرخش؟ چرا لااقل یک سیر منطقی نداشتید؟
در پایان مجددا از آقای نوریزاد تشکر میکنم و از ایشان میخواهم که با تمام قوا به راهشان ادامه بدهند و خم به ابرو نیاورند و اسیر جوسازیها نشوند.همچنین از مقامات قضایی و امنیتی عاجزانه خواهش میکنم کاری به کار آقای نوریزاد نداشته باشند. اگر هزار نامهی دیگر هم نوشت، او را اذیت نکنند. حتی اگر فیلم و سریال هم ساخت و سرش را به دیوار کوبید و در قنوت نمازش گریه کرد و خودش را شکنجه داد، مانعش نشوند. اجازه بدهند فیلمش را بازی کند! مطمئن باشند که تاثیر این فیلمهای جدید و بینندگان آن از «چهل سرباز و پروانهها» بیشتر نخواهد بود
در آستانه 9دی این حماسه ی عزت خواهی همه با هم پیش به سوی بصیرت واقعی
نه دی، فرق کوفه با تهران وعراق با ایران را نشان داد و آب رفته را به جوی بازگرداند.
نه دی، ندای هل من ناصر بلند نشد ولی فریاد لبیک یا حسین تا آسمان به گوش همه رسید.
نه دی، شش ماهه، سه ساله، جوان، پیر، زن، مرد، ویلچری، شیمیایی و ... داشت.
نه دی، در ایران بود ولی پایه های کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند.
نه دی، مانور اعلام آمادگی یاران آخر الزمان مهدی (عج) بود.
نه دی، شروع حرکت و یک فرهنگ بود یعنی «عزت خواهی»
نه دی، یک روز بود ولی خیرٌ مِن الفِ شَهر بود.
نه دی، عاشورا بود و ایران کربلا.
نه دی، ثمره ی خون شهید آیت ها، مطهری ها، بهشتی ها، باکری ها، همت ها و ... بود.
نه دی، روز بخشش فریب خوردگان و روز غضب بر فتنه گران توسط امت بود.
نه دی، آموخت که نیازی نیست همیشه ولیّ در بین باشد بلکه کافی است ولیّ در دل باشد.
هرچه خواستم بگویم که نه دی چیست، زبان الکن بود و قلم قاصر. فقط می توانم که بگویم نه دی، نه دی بود و بس.
دانشگاه محیط دینی،حوزه همیشه به روز
امام خامنهای یک شخصیت برجسته حوزوی هستند که از سالیان دور با دانشگاهیان رابطهای صمیمی و دوستانه داشتند. هنوز جلسات تفسیر قرآن و تبیین عقاید معظم له که در سالهای پیش از پیروزی انقلاب در مشهد ارائه میگردید، از یاد و خاطر دانشجویان شرکت کننده در این محفل معنوی نرفته است. ایشان همواره با نگاهی پدرانه و آگاهانه، مسائل گوناگون حوزه و دانشگاه را رصد مینمایند و با ارائه رهنمودهایی کارگشا، این دو نهاد علمی و مهم را به سمت تعالی رهنمون میسازند. گزیده ای از سخنان ایشان را در ذیل یادآور میشویم ،امید که چراغ راهمان باشد:
[کارکرد حوزه] متوجّه به کسب علومِ مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآورى در مباحث دینى و نوآورى در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگى است، این حوزه است و کارش عبارت است از تحقیق در مسائل دینى و فراگرفتن احکام الهى در همهى شؤون زندگى. آن هم نه فقط در آنچه که مربوط به کنج محراب یا کنج خانه است؛ بلکه در قلمرو وسیع زندگى بشر.
[کارکرد دانشگاه] ناظر به ادارهى امور زندگى مردم، منهاى مسائل مربوط به دین است. مردم معاش دارند، کسب دارند، ساختمان دارند، راه دارند، جسم دارند؛ شناسایی هاى گوناگون لازم است، تحقیق در امور زندگى مردم لازم است. علوم مختلف و انواع و اقسام دانشها، براى بهتر کردن و راه انداختن زندگى مردم وجود دارد.این نهاد باید تحقیقات نوِ دنیایى را جذب کند و خودش به نوبهى خود، تازههایى در این دانشها بیافریند و به بشریت عرضه کند.
ثمره رابطه متقابل حوزه و دانشگاه اینست...
اگر این دو نهادِ دانشجویى، خوب کار کنند و با هم رابطهى متقابل دوستانه داشته باشند، معنایش این خواهدشد که این جامعه، هم دینش و هم دنیایش آباد خواهد شد. آنها جهت گیرى زندگى جامعه را تصحیح مىکنند؛ اینها حرکات زندگى جامعه راتسهیل مىکنند. آنها فکر و ذهن و روح جامعه را آنچنان از زشتیها و نادرستیها دور مىکنند که بفهمد به کجا باید حرکت کند، و اینها وسیلهى این حرکت را بهدست او مىدهند تا حرکت کند.
عارف فرزانه آیت اللّه بهجت (ره) می فرمود: مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است، مخصوصاً وقتى آنچه در سند زیارت ملاحظه می کنیم که امام صادق علیه السلام به صفوان مى فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش، من به خواننده آن چند چیز را تضمین می کنم:زیارت او قبول و حاجت وى از جانب خداوند متعال بر آورده می شود و با دست خالى باز نخواهد گشت. اى صفوان! این را با ضمانتى از پدرم، و پدرم از امیرالمؤمنین علیه السلام و ایشان از حضرت رسول صلّى الله علیه وآله و رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند عزّوجلّ دریافت نموده، هر یک از آنها این زیارت را با این ضمانت تضمین نمودند، خداوند عزّوجل به ذات اقدس خود قسم خورده که هرکس زیارت کند حسین علیه السلام را به این زیارت از نزدیک یا دور و دعا کند به این دعا، زیارت و دعاى او را قبول مى کنم.پس از درگاه من با ناامیدى و زیان باز نگردد و او را به برآمدن حاجتش، و رسیدن به بهشت و آزادى از دوزخ خرسند و خوشحال مى کنم.
برخیز
قافله کربلا روانه است و آواز جرس که از باطن ملکوتی انسان برمی آید عشاق حرم را فرامی خواند،اما برادر می دانی حب حسین(علیه السلام)در دلی بیدار میشود که از خود وآنچه دوست دارد در راه خدا گذشته باشد.
(سردار عاشورایی شهید سید مرتضی آوینی)